آنقدر زاری ها کنم تا سیل خون بر پا کنـــــم


اگـــر عشق باشد گنـــاهی الهــی
سرا پا گنـــــاهم الهــی الهــــــی
نشان ده ره کعبــهء عــاشقـان را
به مجنـــون گم کرده راهی الهی
مـــرا صبح رخسار آئینــه رویی
نشانده به روز سیـــاهی الهـــــی
امشب بـــه یاد روی تــو غوغا کنم غوغا کنم
دل را بــدست غم دهم پس شکوه از دنیا کنـم
امشب به یـاد عشق تو با اشک خود تنها شوم
آنقدر زاری ها کنم تا سیل خون بر پا کنـــــم
خندی به عشق پاک من گویی که من دیوانه ام
گویی من دیوانه خــود در ساغـر و مینا کنـــم